شادانیسم

یه جور دفتر خاطرات و دوس داشتنی هام

شادانیسم

یه جور دفتر خاطرات و دوس داشتنی هام

به عزیز در حال از دست رفتن


سرم را، فکرهایم را، صداى خرد شدنِ جمجمه ام را میان دستهایم گرفته ام و راه میروم و خم میشوم به این همه گریه.
باران میبارد و زمین خیس است 
و کفشهاى رنگ و رو رفته ام که مدام فحش میخورد خیس است 
و موهام خیس است و راه میروم.
کوله ام را، 
تمام امید و آرزوى نویسنده شدنم را روى آسفالت خیس با خط کشى هاى زردش، 
با تمام آدمهاى خوشحال و غمگینش به دنبال خودم میکشم، 
نوشته هایم برگ برگ روى زمین خیس میریزند و جوهر خودکار روى تمام صفحه ها پخش میشود... 
اسم تو و هجا هاى غم انگیزِ عشقِ نوجوانى ام توى تمام خیابان ها پخش میشود... 
انعکاس نورِ چراغ ماشین ها روى سطح لغزنده و باران گرفته ى شهر پخش میشود، همه چیز شبیه یک بغض میشود.
تمامِ مغز من خیس میشود و
درد توى وجودم پخش میشود.
گریه، گریه، گریه میکنم به خیالِ غم انگیزِ عزیزِ دست نیافتنىِ نویسنده شدن 
و مردمى که سالهاست زودتر از موعد توى این شهر میمیرند...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.